معذرت خواهی کن خاله جان
اول که کتاب را دیدم تعجب کردم گفتم که شاید چشمهایم بد می بیند اما بعد که کتاب را برداشتم دیدم که اشتباه نکرده ام. بله کتاب آهستگی میلان کوندرا بود با ترجمه ی کسی به نام نیما زاغیان. ناشر هم انتشارات روشنگران بود. برایم جای سوال بود که چه چیز این متن را می شود ترجمه کرد و اصلن همان طور هم که از نامش پیداست مبنای رمان بر سکس و اروتیک است. من پیشتر آن را در سایت رضا قاسمی خانده بودم و امروز که این شاهکار رادیدم نزدیک بود از خنده منفجر شوم بعد گریه ام گرفت و آخر سر هم خشمگین از کتابفروشی زدم بیرون. البته بار اولی نیست که از این قرتی بازی های ادبی در ترجمه اتفاق می افتد یادم است که صدسال تنهایی و ...چندتایی دیگر را هم که دیده بودم خشکم زده بود. اما این یکی دیگر خداییش شاهکار است و باید یک مدال طلا به گردن خانم لاهیجی آویخت که دارد ریدمان می زند به تن ادبیات. بیچاره کوندرا. او که خودش در بیشتر داستانهاش دغدغه ی سانسور را دارد حالا وقتی ببیند که کسی اینگونه لجن مال می کند متنش را چه حالی پیدا می کند. لاهیجی و انتشاراتش به راستش چه هدفی را دنبال می کند. مضحک است اگر بخاهد ازین قضیه دفاع کند و داد ادبیات سر بدهد. نخواستیم خاله جان. اگر قرار باشد یک کاری با قیچی کاری بیرون بیاید و از هدف اصلی متن فاصله بگیرد همان بهتر که بیرون نیاید و در پستوی اداره ارشاد باشد. به گمانم ایشان باید معذرت خاهی کنند. من شدیدن روی این حرفم می ایستم حتا اگر شده بروم دم در انتشاراتی اش و به او این را گوشزد کنم. سانسور یک کتاب یعنی له کردن آن و به مراتب بدتر از بیرون نیامدن و خمیر شدن آن اشت. اما چه می شود کرد که نشر ما پولکی شده و هر گوساله ای که چیزی ترجمه می کند برای روکم کنی ناشران دیگر آن را بیرون می دهند.
سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.
سانسور بدتر از سکوت است...
حرف دل مه اتزدن.وقتی که ادمونی مث راشد انصاری و ترکمان و ... سال دو تا کتاب چاژ اکردن و کتوبونشون کسی جز خوشون ناخوند باید م ای گژ بزنی موفق بشی
سلام.
راستش من از پست قبلی تون بیشتر خوشم اومد چون این یکی پست را نمی توانم با هاش رابطه برقرار کنم.
به وبلاگ من سربزن