این گربهی عزیز
در جهان گربههای بسیاری وجود دارد.گربههایی که در کوچهها مشغول پاره کردن نایلونهای زباله اند،گربههایی که توی سطلهای آشغال زندگی میکنند، گربههای خانگی و گربههایی که روی دیوار نشستهاندو نق میزنند.برای من گربهی فرانکولا از نوع آخری ست- وی آنطور که خود نامیده یک گربه است. از نوع مظلومش و من تعجب کردم چون تا به حال گربه ی مظلوم ندیده بودم. وی از نوع گربه های بالای دیوار است. همیشه احساس بالا بودن و از بالا به دیگران و کلمات نگاه کردن ونق زدن. فرانکولا در بیانهای که در وبلاگش منتشر کرده بیشتر گربه بودن خود را به اثبات رسانده تا حقانیت خویش. وی در این متن سراسر مصیبت که آدم را یاد روضههای پیازی-روضههایی که فقط در جهت ریزش اشک بیان می شود- به جایزههای ادبی حمله می برد و اصل واساس آن را زیر سوال می برد. اما ادعای وی در حقیقت ره به ترکستان دارد.وی بیشتر از آن که به نوع چیدمان این جوایز و نوع داوری آن به روش منطقی بپردازد، به دفاع از کتاب خود می پردازد و آن را تا حدی بالا میبرد که آدم تو سر خودش میزند که ای وای چرا این کتاب را نخواندهام و مبادا که ناکام از دنیا بروم.درواقع آقای فرانکولا مرا آن موقع شب کشاند پای کتاب عزیزش.و البته موفق شد.من تا صبح موفق شدم کتاب را تمام کنم.
درین مقوله نمی خواهم به این کتاب بپردازم. به چند دلیل.اول این که نمی خواستم برای بار دوم اغفال شوم و آدم عاقل از یک سولاخ دوبار گزیده نمیشود.دوم این که من با تمام احترامی که برای ایشان و ترجمههایش قائلم؛ به هیچ عنوان این کتاب را داستانی نمیدانم و به گمانم باید در حوزهی خاطره یا دست نوشتههای شبانهای که همهیمان داریم بررسی شود.به گمانم ایشان از تمام ترجمه هایی که تا به حال داشته و انواع رنگارنگ آن در پشت جلد نیز آمده است یک خطی را وارد این کتاب بخت برگشته کرده و نتیجه شده انواع اسامی و تئوری های دهه ی شصتی.
نکتهی جالب اینجاست که ایشان تمام جوایز ادبی را زیر سوال برده و آن وقت به یک جایزه ی دولتی مضحک مانند « واو» که سر و تهش پیداست میبالد و به یک تقدیر شدن به صرف متفاوت بودن ذوق وشوق می کند و بیرون که میآیند جهان را زیباتر میبینند. ای بدبخت آدمی که جایزه؛ شباَش را و جهانش را زیبا کند و نه صرفن ادبیات و دنیای کلمات.
بزرگی یک متن را باید خود متن با کلماتش فریاد بزند نه این که نویسندهاش دوره بیفتد و آن را توی بوق و کرنا کند.من البته فکر میکنم که ایشان دنیای ادبیات را با دنیای ترجمه اشتباه گرفتهاند.ادبیات و آدمهایش انسان را فرو رفته تر میکند و بیشتر به سکوت می کشاند تا هوچیگری.مثل گل آفتابگردان که هرچه بارش بیشتر میشود سر به زیرو سر به زیرتر میشود.
من به شما و ادبیاتتان خرده نمیگیرم برادر.
چون این را از خلق و خوی مترجمیتان میدانم و شما را به این چشم مینگرم نه یک داستان نویس.
به من حق بده؛ گربه ی عزیز.
سلاممم.
جالب بود...
زیبا هم نوشته بودی
امیدوارم موفق باشی
من سیاسی نبودم .
منو سیاسی کردن!
سلام . تو پلو نذری بش خو اتگفت ؟
یه لینک به مطلب فرانکولا اگه بدین ممنون که بشه قضاوت کرد هر چند دوره ی قضاوت خیلی وقته سر اومده
سلام غلوم سلام ایرسوند مه تازه هوندم مرسی از نظرت کی اتای دلم تنگ بودن خیلی از دوستون ما هم نامر د بودن افهمی که چه اگفتم به عید منتظرتم
خوب . من فکر می کنم حق با تو باشه .
موفق باشی .
می بینم که تو هم قاطی کردی...
اینا دیگه سطحشون همینه.
من کاراتو دنبال می کنم..
مسیح دوباره مصلوب شد!!
تلاش برای سرپوش گذاشتن بر مرگ الهام افروتن زیر شکنجه
همانطور که انتظار میرفت، خبرها حاکی از خودکشی الهام افروتن در زندان و اغماء اوست.
به سیاق همیشه اینبار هم گویا داروی نظافتی در دسترس او قرار رفته و یا سرش به جسم سختی اصابت کرده است...
اینک خبرهای ما حاکی از آن است که الهام افروتن باوجود آن که همهی اعترافات مورد نظر ادارهی اطلاعات را پذیرفته است، نتوانسته فشارهای وارده را تاب آورد و به اغماء فرو رفته و برخی منابع از مرگ او خبر می دهند. این منابع علت عدم انتشار خبر مرگ افروتن را، آمادهسازی فضا برای این امر ذکر میکنند که با انتشار خبرهای خودکشی و اغماء صورت گرفته است.
همین تلاش برای سرپوش گذاردن بر شکنجه و اعمال فشار بر الهام افروتن- و مرگ احتمالی او- باعث شد که در نهایت استاندار هرمزگان عبدالرضا شیخ الاسلامی، از "دوبار تلاش برای خودکشی توسط او" خبر دهد.
روز جمعه 21 بهمن 1384 اعلام کرده بودیم که : "منابع نزدیک به جناح راست در رایزنی های خود خواستار یک دادگاه نمایشی برای خانم افروتن و سایر دستگیر شدگان هستند، اما برخی از منابع از امکان مرگ یا احتمال به اغما رفتن خانم افروتن پیش از موعد برگزاری دادگاه، بر اثر فشارهای افراطی پاره ای مسئولان زندان بر ایشان خبر داده اند." 21بهمن خبرنامهی گویا
اظهارات شهریار مشیری دیگر نماینده بندرعباس در مجلس هفتم، درباره اینکه دستهایی در کار بوده تا چهره دیر باز را مخدوش کند، در ادامهی به وقوع پیوستن بقیهی پیشبینیهایی که تا کنون صورت گرفته بود، و شایعاتی که زمزمه میشد، اعتراف به این نکته است که الهام افروتن قرار است قربانی بازسازی چهرهی علی دیرباز راهیافتهی مجلس هفتم شود.
طبق اظهارات او، که گفته است: "این خانم اقرار کرده است که در فاصله اتمام کار صفحه بندی و تا چاپ روزنامه بدون اطلاع عوامل، مطلب رابین مطالب روزنامه قرار داده است." او الهام افروتن را به سیاق همیشگی رژیم جمهوری اسلامی به " دستهایی که قصد مخدوش کردن چهرهی او را دارند" متصل میکند و به این ترتیب به جای اینکه به اشتباه حرفهای و البته همیشگی نشریهی خود « که پرکردن صفحات، از مطالب دیگران، آن هم بدون ذکر مأخذ است » اعتراف کند، به سیاق همیشه این ماجرا را به دشمنان رژیم مربوط می کند و به این ترتیب اشتباه صورت گرفته را تلاشی عمدی جلوه میدهد و دخترکی را به کام مرگ میفرستد.
بر اساس اظهارات علی دیرباز در اداره اطلاعات "اصلاً این مقاله تا آخرین مرحله صفحه بندی نشریه نبوده است. قرار دادن مقاله در میان مطالب نشریه توسط یک دختر خانم، زمانی صورت می گیرد که مطالب برای چاپ به تهران فرستاده شده است. این خانم اقرار کرده است که در فاصله اتمام کار صفحه بندی و تا چاپ روزنامه بدون اطلاع عوامل، مطلب رابین مطالب روزنامه قرار داده است."
راهیافتگان استان هرمزگان، شهریار مشیری و علی دیرباز و استاندار این استان، عبدالرضا شیخالاسلامی از پیش با هم به تفاهم رسیده و همگی برای قربانی کردن این دختر هماهنگ عمل میکنند و تکرار میکنیم که تلاش برای خودکشی جلوه دادن این موضوع دلیل میتواند دلیل "مرگ نابههنگام" او باشد که قرار است خبر"به نتیجه نرسیدن مراقبتهای ویژه و مرگ بر اثر خودکشی در زندان" را به دنبال داشته باشد.
این پیشبینیها و تاکیدگذاریها را از آن جهت لازم دانستیم که به آنها اعلام کنیم مردم از روشهای پوسیدهی آنها اطلاع دارند و هر اتفاقی برای الهام افروتن میتواند هزینهی سنگینی به آنها به عنوان عاملان اصلی جنایت تحمیل کند.
از همهی گروههای مدافع حقوق بشر و رسانهها میخواهیم با بازتاب دادن این موضوع و آگاهی افکار عمومی، بر هزینهی این جنایت برای جنایتکاران آن بیافزایند.
هومن عزیزی و مریم هوله